گفتم غم تو دارم ... |
|
|
|
|
گفتا به جهنم ... |
گفتــم ز مـــهـــرورزان رسم وفـا بیـامـوز |
|
|
|
|
گفـتــا بـرو جــهـنـم راه دگـر نـدارد |
گفتــم کـه تیتر یـکّی در سایتی چون یاهو |
|
|
|
|
گفتا که راست گویی؟ آخ جون او درآمد |
گفتم که من می لرزم از جان کری و اشتون |
|
|
|
|
گفتا که ای ترسو، اونها که ترس ندارند |
گفتــم توافقـا چـی؟ من از اونـا می ترسـم |
|
|
|
|
گفتــا که به جهنم حرف دگر ندارم |
گفتــم زبان تندت کـی عـزم صـلـح دارد؟ |
|
|
|
|
گفتــا جهنم آنجاست ربطی به تو ندارد |
گفتــم چرا جهنم؟ آنجا که گرم و داغ است |
|
|
|
|
گفتـا جهنم است خب چون و چرا ندارد |
گفتــم کـه ای حافـظ، منتـقـدی تـو الآن؟ |
|
|
|
|
گفتـا غلـط کنـم من، حرف دگـر ندارم |